بازیگر سینما و تلویزیون: مردم در خیابان سلطان صدایم می کنند!
سریال «هفت سر اژدها» از ابتدای ماه مبارک رمضان روی آنتن رفت و در زمان پخش با واکنشهای مختلفی مواجه شد. بخشی از این واکنشها انتقادهایی به فرم و ساختار سریال بود اما بخش عمده واکنشها به محتوای سریال که با محور فساد و نفوذ ساخته شده است، بود. ابوالقاسم طالبی کارگردانی این سریال را بر عهده دارد که این شبها آخرین قسمتهای آن روی آنتن میرود.
نقش اصلی «هفت سر اژدها» بر عهده مجید واشقانی است که شخصیت یک آقازاده به نام سلطانخواه را ایفا میکند. به همین بهانه در گفتوگویی که با مجید واشقانی داشتیم درباره این سریال گپ زدیم و او درباره سریالهای سیاسی و چالش حضور در این آثار سخن گفت.
فیلم و سریالهای سیاسی در دنیا طرفداران زیادی دارند در ایران هم آثاری که کمتر درگیر جناح بندی ها میشوند میتوانند مخاطب عمده خود را جذب کنند. «هفت سر اژدها» از این حیث که سراغ پروندههای روز درباره برخی اتفاقات سیاسی و اجتماعی رفته است، یک کار سیاسی محسوب میشود به نظر شما این قصهها چقدر مورد استقبال مخاطب است؟
مطمئناً کارهای سیاسی آثار جذابی است. فیلم و سریالهایی که درام آنها بستر سیاسی دارد حتماً جذاب است و حتماً اجتماع به آنها نیاز دارد. سیاست و جامعه تنیده شده در همدیگر هستند و قصههایی که در این بستر ساخته میشود، میتواند جذابیت بالایی داشته باشد. کمااینکه این قصهها وارد مسائلی میشود که برای مردم حرفهای پشتپرده و ناگفته به حساب میآید و قاعدتاً فضای رمزآلودی ایجاد میکند. سیاست پر از پیچ و خم است و بیان این پیچ و خم و حرفهای مگو و تبدیل آنها به یک اثر نمایشی برای مردم جذاب است.
برخی بازیگران به دلیل واکنشها از حضور در سریالهای سیاسی و امنیتی امتناع دارند؛ شما حضور در این سریال را راحت پذیرفتید؟
متأسفانه اینگونه است، با وجود اینکه در سینمای دنیا و بهترین سریالهای دنیا بستر سیاسی وجود دارد و بسیار برای بیننده جذاب است اما اینجا به دلیل تبعاتش و قضاوتی که سیاستزده و جناحی است، بازیگر و اثر نمایشی را هم وارد آن جریان میکند. این رویه کاملاً غلط است چون غیر از بازیگر حتی بقیه عوامل هم از حضور در چنین فضاهایی پرهیز میکنند. شاید درستتر بتوان گفت که میترسند و در این فضا بازیگر شرایط سختتری دارد چون ویترین کار است و سیبل قرار میگیرد. قطعاً بیشترین حجم این قضاوتهای جناحی و سیاستزده هم به سمت بازیگر روان میشود کمااینکه در سینماییها و سریالهای متفاوتی دیدهایم که این اتفاق برایشان رخ داده است. ضمن اینکه این یک فرهنگ غلط و نگاه اشتباه به کارهایی است که در این ژانر ساخته میشود که بخواهیم نقد آنها را به سیاسیون بسپاریم یا منتظر باشیم که جناحها چگونه به آن نگاه میکنند.
درواقع این آثار، نمایشی هستند پس نقد آن هم باید نمایشی باشد. البته نقد سیاسی هم میتواند نسبت به این آثار شکل بگیرد اما در صورتیکه غلط گفته باشیم یا جناحی نگاه شده باشد. با این فرض که یک اثر نمایشی این چنینی حق اینکه سمت و سوی سیاسی و جناحی داشته باشد، ندارد. ما هم در «هفت سر اژدها» این نگاه را نداشتیم و هر آنچه را که گفتیم متعلق به مسؤولانی بود که از طیفهای مختلف سیاسی در این سریال به آنها پرداخته شد و قاعدتاً این طیفها به لحاظ سیاسی با هم در کنتراست هستند و از سفید تا سیاه و خاکستری و قرمز و بنفش و هر رنگی را که فکر کنید شامل میشدند. به دلیل این رنگین بودن (کاراکترها) اتفاقاً میتوانیم این دفاع را از خود بکنیم که ما کار سیاسی کردیم بدون اینکه جناحی و سیاستزده نسبت به آن قضاوتی داشته باشیم. قضاوت اینجا دست تماشاگر است و حداقل در «هفت سر اژدها» میتوانم این ادعا را داشته باشم.
اما وقتی این قضیه لوث میشود که سیاسیون پشت پرده شروع میکنند به اعمال نظر کردن و نقدهایی که از تریبونهای غیر خودشان دارند تا مثلاً نقدها، نمایشی به نظر برسد اما کالبدشکافی این نقدها نشان میدهد که چنین نیست و هر کسی که در مظان اتهام قرار گرفته و راز مگوی او برای مردم فاش شده است جبههای برای مردم درست میکند برای تخریب اثری که مردم میبینند و این از تمسخر و تحقیر شروع میشود تا به مسائل فنی و سیاسی و محتوایی موجود در سریال برسد. اما همانگونه که آن نگاه اشتباه است این نوع نقد کردن هم اشتباه است.
عدهای میگویند ما تلویزیون را دوست نداریم یا تلویزیون ما خاموش است. انصافاً هم باید گفت که بعضی سلیقهها، نگاهها و مدیریتها وارد فضای تلویزیون شده و این اتفاق بد را برای تلویزیون رقم زدند و باعث شدند که به این مساله دامن زده شود
ما بازخوردهای متفاوتی از این سریال داشتیم که هم عدهای با آن همراه شدند و حتی سریال را دوست داشتند و هم به شدت مورد انتقاد به لحاظ فیلمنامه و ساختار قرار گرفت؛ بازخوردها برای خود شما چطور بوده است؟
بازخوردها به نظرم درست بوده است. من از جانب خودم میگویم. وقتی مردم در کف خیابان شخصیت سلطان را به اسم صدا میکنند یعنی آن سریال دارد دیده میشود. اساساً نه در این سریال که هر بازیگری در هر سریالی که بازی دارد، بازتابش را در خیابان میبینیم و اگر بازتابی و یا واکنشی نبینیم یعنی کار دیده نشده است. اگر ببینیم و حجم واکنشها زیاد هم باشد پس حتماً کار دارد دیده میشود. هدف نهایی هر اثر نمایشی هم دیده شدن است آن هم در فضایی که امروز برای تلویزیون وجود دارد که عدهای میگویند ما تلویزیون را دوست نداریم یا تلویزیون ما خاموش است. انصافاً هم باید گفت که بعضی سلیقهها، نگاهها و مدیریتها وارد فضای تلویزیون شده و این اتفاق بد را برای تلویزیون رقم زدند و باعث شدند که به این مساله دامن زده شود. با این حال ما در همین فضا دیده میشویم و این برای من بسیار خوشایند است کمااینکه ترس این را هم داشتم که با توجه به حساسیتهایی که کار ما دارد دیده نشویم و همه زحمت چندین و چند ساله پروژه، بر باد برود.
این را درباره کارهای خودم بگویم که من درباره کارهایی که دیده نشده حتی مصاحبه هم نکردهام و چنین کارهایی هم در پروندهام دارم؛ کارهایی که میتوان درباره آنها گفت نه خانی آمده و نه خانی رفته است. ولی اگر کاری کردهام که بازتاب اجتماعی داشته دربارهاش زیاد هم حرف زدهام تا بینندگان دربارهاش اطلاعات زیادی پیدا کنند چون آن شوق را به خودم دادم که دربارهاش حرف بزنم. «هفت سر اژدها» دیده میشود و تمام این آمار و اعدادی که برخی صفحات ارائه میکنند به ضرس قاطع میگویم همهاش سیاستزده و جناحی و کاملاً مغرضانه است. به جد میتوانم بگویم بهعنوان یکی از عواملی که در ویترین این کار قرار گرفتهام بازتاب کف جامعه برای من بازتاب بسیار قابل قبولی بوده است. کمااینکه اگر چنین بازتابی نبود خودم هم منتقدش میشدم و این را بازگو میکردم که اشتباه رفتیم و الان میتوانم بگویم درست رفتیم.
کاراکتری که ایفا میکنید یعنی نقش سلطانخواه شخصیت متفاوتی در بین نقشهایتان است. چالشی برای ایفای آن داشتید؟
بله شخصیت بسیار متفاوتی است و شاید دیگر در پرونده کاریام نتوانم چنین کاراکتری را بازی کنم ولی از آن نقشهایی بود که هر بازیگری دوست دارد آن را تجربه کند. وقتی بار یک سریال روی یک نقش قرار میگیرد و همه حول آن نقش تعریف میشوند، میتوان گفت فاعل قصه یک نفر میشود. اینجا دیگر حتی بحث قهرمان و ضد قهرمان نداریم و فراتر از اینهاست. شخصیت اصلی اینجا ستون سریال است و داستان و بازیگرها همه بر آن شخصیت سوار است. این رویکرد، مسؤولیت را هم سخت میکند و اگر بازیگر به نتیجه مطلوبی نرسد کلیت یک پروژه را زیر سوال برده و تمامیت آن اثر نمایشی نابود شده است. اگر (بازیگر) توان این را داشته باشد که (مفهوم را) به ذهن و دل تماشاگر برساند پس تمامیت برنده شده است. یعنی هرکس که روی این فونداسیون هر چه ساخته دیده شده است. از این باب من آدمی هستم که این چالشها را در بازیگری دوست دارم. این قبل از این است که این نقش چقدر جذاب بوده است یا نبوده است یعنی درباره اهمیت نقش حرف میزنم. بعد از آن مؤلفههای شناسنامهای نقش است که بسیار جذاب بوده و مطمئناً در کارنامه من درباره آن بولد و برجسته نوشته خواهد شد.
وقتی کاری این همه دربارهاش حرف زده میشود و یا حتی این همه نقد میشود با قضاوت منفی و پر از ایراد و اشکالهایی که به سریال وارد میدانند یعنی اثر دیده میشود و به آدرس دادن نیاز ندارد
هنوز عدهای معتقدند مخاطب، تلویزیون نمیبیند. مثال یا مصادیقی که خود شما با آنها شخصاً مواجه شده باشید دارید.
هم در صفحه اجتماعی خودم و هم بازتاب مردم در کف جامعه نشان میدهد که چنین چیزی نیست. اتفاقاً خوشحالم که در همین فضای ضد دیدن تلویزیون است که ما داریم دیده میشویم و اتفاقاً خوشحالترم آدمهایی سریال را میبینند که میگویند ما سالهاست تلویزیون نمیبینیم یا فقط این سریال را میبینیم و حتی دیگر برنامهها را نمیبینند. اساساً وقتی کاری این همه دربارهاش حرف زده میشود و یا حتی این همه نقد میشود با قضاوت منفی و پر از ایراد و اشکالهایی که به سریال وارد میدانند یعنی اثر دیده میشود و به آدرس دادن نیاز ندارد. وقتی آدمهای متفاوت درباره سریال حرف میزنند یعنی چیزی است که مردم از آن شناخت دارند و نگاهش میکنند. سریالهایی هم هستند که به تولید میرسند، پخش میشوند و یک نفر هم درباره آنها حرف نمیزند. چرا کسی اظهار نظر نمیکند چون اگر دربارهاش حرفی بزند اولین سوال مخاطب این است که درباره چه سخن میگوئیم. اگر امروز درباره «هفت سر اژدها» حرفی زده شود کسی آدرس نمیخواهد حتی شاید چند قسمت دیده باشد و سلیقهاش هم نبوده که ادامه بدهد به هر حال وقت گذاشته و دنبال کرده یا نقدی دربارهاش خوانده است. چنین کاری اولین شرط لازم یعنی دیده شدن را کسب کرده که مهمترین هدف یک کار است.
چالشی در زمان تولید سریال بود که بخواهید به آن اشاره کنید؟
به نظرم این سریال در زمان پخش سختی بسیاری داشت که اتفاقاً با قضاوتهای مغرضانهای مواجه شد. به نظرم وقتی نقد منفی براساس استانداردها به هر کاری وارد شود سازنده هم است اما برخی نقدها مغرضانه است به عنوان نمونه دوستانی هستند که به سریال انتقاد دارند، اما میشنوم درحالیکه ۳۰ قسمت از سریال پخش شده آنها تنها یک قسمت آن را دیده اند و بر همین اساس میگویند کار چقدر بد بود. این یعنی نقد مغرضانه. البته اگر چنین فردی بگوید سریال خوب است باز هم به دل من نمینشیند. شما باید کاری را کامل ببینید و بعد دربارهاش نقد کنید یا نظر دهید.
خیلی از نقدها به سریال در چند قسمت اول بود. نمیدانم چگونه با دیدن چند قسمت به این نتیجهگیریها رسیدند. من سختی این کار را در اینجا میبینم که عدهای برای اینکه از ابتدا میخواهند مخالفت کنند با دیدن همان چند فریم و چند عکس و چند دقیقه اظهار نظر میکنند و کلیت یک کار را زیر سوال میبرند. این را من نه صرفاً درباره سریال «هفت سر اژدها» بلکه درباره هر کار دیگری ناجوانمردانه و غیرحرفهای میبینم.